جسد خونین در بیابان
به گزارش لنجان بلاگ، حدود شش سال قبل در اداره آگاهی در حال رسیدگی به پرونده ها بودم که کشف جسدی در بیابان های جنوب تهران به ما گزارش شد. سریع همراه قاضی جنایی راهی محل قتل شدیم. راننده یک اتوبوس جسد را پیدا نموده و با پلیس تماس گرفته بود.
به گزارش گروه حوادث خبرنگاران، او در تحقیقات گفت از اصفهان راهی تهران بودم. در 15 کیلو متری تهران متوجه شدم تسمه های موتور صدا می دهد. برای آنالیز صدا کنار جاده توقف نموده و وقتی پیاده شدم، با صحنه عجیبی رو به رو شدم. جسد غرق در خون مردی کنار جاده رها شده بود. وحشت زده با پلیس تماس گرفتم و موضوع را خبر دادم. به آنالیز جسد پرداخته و متوجه شدیم او بر اثر اصابت ضربات متعدد جسم تیز به قفسه سینه به قتل رسیده است .
هیچ مدرکی همراه نداشت تا بتوانیم هویتش را شناسایی کنیم به همین دلیل جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و تحقیقات را روی افراد ناپدید شده متمرکز کردیم. پس از گذشت چند روز از زمان کشف جسد و با مراجعه اعضای یک خانواده به پلیس آگاهی هویت مقتول به نام اسماعیل 40 ساله به دست آمد.
در تحقیق از اعضای خانواده مقتول ، پی بردم اسماعیل در زمینه پیمانکاری ساختمان فعالیت داشته و از چندی پیش به دلیل اعتیاد شدیدی که به مصرف مواد مخدر پیدا نموده دچار مسائل شدید اقتصادی شده به طوری که چند نفر به عنوان طلبکار بارها برای وصول طلب خود به در خانه مقتول مراجعه و برخی از آنها با وی مشاجره لفظی داشته اند.همین سرنخ باعث شد احتمال دهیم او قربانی خشم یکی از طلبکارهایش شده است.
با تمرکز تحقیقات روی این سرنخ به مردی رسیدیم که آخرین بار اسماعیل همراه او دیده شده بود. شاهرخ 30 ساله از طلبکاران مقتول بود. چند روز بعد، محل کار شاهرخ در محدوده یک کارگاه خرید و فروشِ مصالح ساختمانی در غرب تهران شناسایی شد. راهی آنجا شدیم اما او همزمان با قتل اسماعیل ناپدید شده بود.
با ردیابی های تخصصی متوجه شدیم او از کشور خارج شده است. یک سال بعد متوجه بازگشت او به ایران شدیم و سپس مخفیگاهش را در حوالی غرب تهران در یک ساختمان نیمه کاره شناسایی کردیم.
شاهرخ را در عملیاتی غافلگیرانه دستگیر و به پلیس آگاهی منتقل کردیم که پس از انتقال به قتل اعتراف کرد و گفت: با مقتول کار می کردم، آن موقع نیسان داشتم و جابه جایی مصالح ساختمانی مقتول را برایش انجام می دادم تا این که میزان بدهی او زیاد شد. همواره به اسماعیل می گفتم که پول بدهد اما او هربار مدعی می شد پولش را از پیمانکار نگرفته اما می دانستم او پول را خرج مصرف مواد می نماید.
چند بار به در منزل مقتول رفتم و حتی اعضای خانواده اش نیز مرا دیدند. روز حادثه به وسیله تماس تلفنی یکی از دوستان متوجه شدم اسماعیل مبلغ قابل توجهی پول دریافت نموده که بلافاصله سراغش رفتم تا طلب خود را از او بگیرم اما او دوباره مدعی شد پولی ندارد.
زمانی که اسماعیل اصرار مرا برای دریافت پول دید، گفت اگر پول می خواهی باید به حسن آباد برویم تا از کسی پول بگیرم. همراه مقتول به حسن آباد رفتیم اما زمانی که به حسن آباد رسیدیم ، مقتول یک دفعه منکر همه چیز شد و گفت اصلا تو طلبی از من نداری! من هم که عصبانی بودم با او به صورت لفظی درگیر شدم که او به من فحاشی کرد و ناگهان با چاقوی ضامن دار به سر و کتف من ضربه زد من نیز از زیر جایگاه راننده یک چاقو بیرون کشیدم و چند ضربه به قفسه سینه او زدم که از خودرو پیاده شد و در کنار جاده بی حال شد ؛ او را دنبال کردم که ناگهان برگشت . فکر کردم می خواهد دوباره مرا با چاقو بزند. او را هل دادم و مقتول روی زمین افتاد و سپس چند ضربه دیگر به قفسه سینه اش زدم و از محل فرار کردم.
قاتل پس از اعتراف به این جنایت محاکمه شد که با اصرار اولیای دم مقتول برایش حکم قصاص صادر شد.
ضمیمه تپش روزنامه خبرنگاران
منبع: جام جم آنلاین